بلاگ

تنها خداست که میداند

26 سال پیش یعنی دقیقاً 16ام مارس 1988 ، اهالی حلبچه با بوی سیب از خواب پا شدن. اولش با خوشحالی راه آشپزخونه رو گرفتن. وقتی دیدن بو از آشپزخونه نیست، پنجره ها رو باز کردن. دیدن که بو از بیرون بیشتر حس میشه، با یه حس کنجکاوی و هیجان، برا پیدا کردن منشاش، همگی راهی بیرون خانه شدن. به سرعت به دنبال منشا این بوی زیبا شروع به راه رفتن کردند. بوی سیب هم، همینجوری داشت بیشتر و بیشتر میشد.

شب

دلم امشب صاف است
آسمان هم آرام
و هزاران فانوس

باد هم می آید
و نسیمی زیرک
سعی دارد که بفهماند شب
مظهر این همه تاریکی و دلتنگی نیست

به گمانم فردا
روزخوبی باشد
صورت ماه به من می گوید

توکل، ایمان و امید

توكل يعني :
اجازه بدهي خداوند خودش تصميم بگيرد !
.
تو فقط دعا كن
و
پيشاپيش شاد باش
و
ايمان داشته باش كه خداوند...
دعايـت را بــــــــــــــــــزودي مســــــــتجاب ميكند !!!
چون خداوند ...
.
.
.

محبت

محبت کنید ...
چه به دوست چه به دشمن
که دوست را بزرگ می‌کند و دشمن را " دوست

راه آسمان

دلت که گرفت، دیگر منت زمین را نکش...
راه آسمان باز است... پر بکش...
او همیشه آغوشش باز است...
آیا نگفته تو را می‌خواند؟
اگر هیچکس نیست، خدا که هست...

تو و پروردگار

اگر مهربان باشی تو را به داشتن انگیزه های پنهان متهم می کنند، ولی مهربان باش.
اگر موفق باشی دوستان دروغین و دشمنان حقیقی خواهی یافت، ولی موفق باش.
اگر شریف و درستکار باشی فریبت می دهند، ولی شریف و درستکار باش.
آنچه را در طول سالیان سال بنا نهاده ای شاید یک شبه ویران کنند، ولی سازنده باش.
اگر به شادمانی و آرامش دست یابی حسادت می کنند، ولی شادمان باش.
نیکی های درونت را فراموش می کنند، ولی نیکوکار باش.

پدر

درست است که بهشت زیر پای مادران است,
اما هر گاه خدارا به دستان پینه بسته پدرم قسم دادم, دعایم مستجاب شد
انگار خدا هم از ارزش آن پینه ها بی خبر نیست

سعادت را در کجا می‌توان یافت؟



سمیناری برگزار شد و پنجاه نفر در آن حضور یافتند. سخنران به سخن گفتن مشغول بود و ناگاه سکوت کرد و به هر یک از حاضرین بادکنکی داد و تقاضا کرد با ماژیک روی آن اسم خود را بنویسند. بعد، آنها را جمع کرد و در اطاقی دیگر نهاد.

پول

فامیل دور:
اینایی که میگن پول خوشبختی نمیاره.
آقا بیاید و منو بدبخت کنید.
اینقدر بهم پول بدید تا به خاک سیاه بشینم.
نامردم اگه اعتراضی کنم

مادرم بهار است

مادرم بهار است
وقتی می‌آید یخ اجاق گاز آب می‌شود
یخچال میوه می‌دهد
روی میز گل ترب روی سبزه‌ها می‌شکفد
پنیر پتوی نان را می‌کشد روی خودش
گردو سرسختی نمی‌کند و
با پنیر می‌ریزد روی هم
کتری جای قل‌فل، بلبل می‌شود سوت می‌زند

خانه تکانی

ﻧﻪ ﺑﻬﺎﺭ ﺑﺎ ﻫﯿﭻ ﺍﺭﺩﯾﺒﻬﺸﺘﯽ ،
ﻧﻪ ﺗﺎﺑﺴﺘﺎﻥ ﺑﺎ ﻫﯿﭻ ﺷﻬﺮﯾﻮﺭﯼ ،
ﻭ ﻧﻪ ﭘﺎﻳﻴﺰ ﺑﺎ ﻫﻴﭻ ﻣﻬﺮﻱ ،
ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﻱ ﺯﻣﺴﺘﺎﻥ ﺑﻪ ﻣﺬﺍﻗﻤﺎﻥ ﺧﻮﺵ
ﻧﻤﻲ ﺁﻳﺪ !
ﭼﻮﻥ ﺯﻣﺴﺘﺎﻥ ﺍﺳﻔﻨﺪﻱ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺑﺪﻱ
ﻫﺎﻯ ﻳﮏ ﺳﺎﻝ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺧﺎﻧﻪ ﺗﮑﺎﻧﻲ ﺩﻭﻭﻭﺩ
ﻣﻴﮑﻨﺪ . . .
ﺁﺧﺮﻳﻦ ﻣﺎﻩِ ﺳﺎﻝ ﺑﺮ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭتان ﺧﻮﺵ