اگر سابقه عریض و طویل دکترحسین مطیع در فرهنگ هم نبود باز هم نام خانواده مطیع با فرهنگ گره خورده است. شهید علی مطیع را از بنیانگذاران مراکز فرهنگی اصفهان پس از انقلاب اسلامی میدانند. مراکزی که پیش از انقلاب اسلامی بزرگانی چون شهید علی اکبر اژهای و استاد علی اکبر پرورش بذرش را در دل این شهر کاشتند. مجموعههایی که تفکرات شهید مطهری را با نگاه تشکیلاتی شهید بهشتی دنبال میکنند.
حسین مطیع تحصیلات خود را در رشته فلسفه اسلامی در مقاطع مختلف دانشگاهی دنبال کرده است و مدتهاست صحبتهای او مورد توجه جوانان شهر قرار میگیرد. وی عضو هیئت علمی دانشگاه صنعتی اصفهان است و مدیریت گروه معارف این دانشگاه را برعهده دارد. نگارش کتابهایی مانند «اندیشه اسلامی» و «علم نافع در قرآن و احادیث» نشان از تخصص و شناخت او نسبت به مفاهیم اسلامی دارد. وی در سال گذشته دکترای خود با موضوع «تکنولوژی و دین» را زیر نظر پروفسور گلشنی و حجتالاسلام خسروپناه دفاع نمود.
دکتر مطیع، چهل ساله صاحب دو فرزند است و اکنون جوانانی که در سالهای دور و نزدیک در مراکز فرهنگی از وی بهره بردند، برای راهیابی او به شورای شهر تلاش میکنند.
***
- صاحب نیوز: در این چند سالی که گذشت خیلیها عملکرد دولت را در بخش سختافزاری مطلوب و در بخش نرمافزاری کمتر از حد انتظار ارزیابی کردند. در مورد شهرداری اصفهان هم چنین نظراتی داده میشود. شما این مطلب را قبول دارید و نقاط ضعف و قوت فعالیتهای فرهنگی شهرداری در این دهه را چه میدانید؟
- کار فرهنگ دو قسمت دارد. یک قسمت سختافزاری و یک قسمت نرمافزاری. قسمت سختافزاری را من باالاصاله فرهنگی نمیدانم. اسمش را خودمان فرهنگی میگذاریم. آن قسمتی که به نرمافزار تبدیل میشود یعنی «محتوا». یعنی تولید آن پیام و انتقال آن پیام. به دنبال این انتقال پیام باید انسانسازی و تربیت انسان رخ دهد تا ما به آن فرهنگ بگوییم. پس کار فرهنگی سختافزاری را مقدمه کار فرهنگی اصلی میدانیم و البته مقدمه مهم هم هست. مثلا شما وقتی کتابخانه میسازید که این همان سختافزار است و یا هزاران رایانه را میان اقشار مختلف توزیع میکنیم. اینها میشود سخت افزار. حالا اگر بیاییم و به اینها یک محتوایی هم بدهیم، یعنی در این کتابخانه چه بگذاریم و چه افرادی باید اینجا بیایند و چه بخوانند و یا چه برداشتی از کتابها میکنند. با این کامپیوترها چه میبینند و چه میخوانند و چه میفهمند و بعد چه اثری میپذیرند. تازه آن وقت کار فرهنگی شروع میشود. به عبارتی کار فرهنگی وقتی شروع میشود که ما وارد نرمافزار شویم، وارد محتوا شویم، وارد پیام شویم و در نهات نتیجهاش تغییر انسان است. یعنی همه آنها آمده که انسان را تغییر دهد. با این مقدمه میخواهیم بگوییم که آری من هم با شما موافقم. اصفهان تا حد زیادی از نظر سختافزاری موفق بوده است ولی از لحاظ نرمافزاری متأسفانه موفق نبوده است. چرا موفق نبوده؟ چون فرهنگ را فقط در قسمت اولش دیده است. وقتی به یکی از مسئولین شهر میگوییم چه کردید و چه شد؟ فوری آمار میدهد که چند تا کتابخانه ساختیم و اینقدر کامپیوتر دادیم. آفرین! آنهاه همه خوب است اما بعدش میپرسیم محتوا چه وارد کردید؟
شما سایت به این خوبی مانند ایمنا را نگاه کنید، همین گونه است. سایت خوبی است ولی محتوایش، آن گونه که باید و شاید نیست و در شأن مردم اصفهان نیست. از نظر گرافیک خوب است، از نظر کارهای کامپیوتری و فراوانی مخاطب خوب است ولی از نظر محتوا ضعیف است. حتی ممکن است بعضی جاها محتوایش یک رنگ لیبرالیستی هم داشته باشد.
یا مثلا روزنامه اصفهان زیبا از نظر سختافزاری خیلی خوب است. توزیع خوبی دارد بعضی جاهای شهر که اصلا رایگان توزیع میشود. ولی از نظر نرمافزاری در حدی که مورد انتظار است، نیست. انصافا خوب هم شروع شد. در ابتدا آقای مهندس آذربایجانی سردبیر بودند و خیلی خوب کار شروع شد. تیم خوبی تشکیل شد و کار به سرعت جلو رفت. من هم مدتی در صفحه فرهنگی در خدمتشان بودم. ولی بعد کمکم محتواها کیفیتشان کم شد. روتین و کلیشهای شد. کپی پیستی زیاد شد و از محتوا فاصله گرفتیم.
وضعیت مراکز فرهنگی سطح شهر از این هم بدتر است. مراکز فرهنگی ما در شهر دوگونهاند، یک سری مراکز فرهنگی خودجوش و مردمیاند مثل مراکز فرهنگی مدرس، عترت، ۱۵ خرداد و بهشتی. یک سری هم مراکز دولتیاند و دولت آنها را ساخته. الآن شهرداری باید دو تا سیاست متفاوت را در مقابل اینها بگیرد. مراکز فرهنگی خودجوش و مردمی را باید مورد حمایت قرار دهد. باید به آنها میدان داد، پروبال داد که این تا حد خوبی در دوران مدیریت آقای قاسم زاده در سازمان فرهنگی تفریحی شهرداری انجام شد اما بعد متأسفانه کم رنگ شد.
از مراکز دولتی هم باید بخواهیم که سطح خودشان را بالا ببرند و ارتقا دهند و به آن قسمتهای محتوایی بیشتر توجه کنند که متأسفانه این اتفاق نیفتاده است.
- صاحب نیوز: شما مدیر «شهرآفتاب» بودید و در ابتدا روزنامه اصفهان زیبا مسئول صفحه فرهنگ نیز بودید. استارتهای خوبی در ابتدا آن جاها زده شد. میخواهم از شما که در بطن ماجرا بودید بپرسم که چه شد که یک مرتبه کار قفل شد؟
- شهر آفتاب تعطیل شد و به یک مؤسسه دیگر تبدیل شد. دلیلش این بود که عزیزیان در شورای شهر و دوستان تصمیمگیر ما در شهرداری اصلا نفهمیدند که شهر آفتاب میخواهد چه کار کند. یعنی بحث آقای قاسم زاده را نگرفته بودند که آن هدفی که دارد چیست. یک مقداری هم من به آقایان حق میدهم چون آقای قاسم زاده داشت در سطح ایران و کشوری فکر میکرد ولی آنها شهری فکر میکردند. ببینید الآن شهرداری تهران سالی سه تا فیلم میسازد، شهرداری اصفهان یک دانه هم نمیسازد. چون نگاه، نگاه شهری است. هنوز هم این نگاه احتمالا وجود دارد. شهر آفتاب که راه افتاده بود یک عده گفتند کار شهرداری این چیزها نیست. کار سازمان تبلیغات است، کار اداره ارشاد است. یعنی کاری که آقای قاسم زاده در ذهنش بود را اینها نگرفته بودند لذا ما دیدیدم بعدا «باغ قرآن و عترت» را هم جلویش را گرفتند و اصلا تصویب نشد. همین الآن یکی از مسئولان شورای شهر صحبت کرده و گفته ما هر وقت بودجه کم میآوردیم اول از همه از کار فرهنگی میزدیم. نگفته است از کار عمرانی و خیابان سازی کم میگذاشتیم گفته از فرهنگ بزن و بگذار روی خیابان کشی. این یعنی شورای شهر ما به فرهنگ کملطفی کرده است.
- صاحب نیوز: نگاه شورای شهر قبلی به فرهنگسراهای تخصصی چه بوده و چگونه باید باشد؟
- فرهنگسراها فرزند دوران اول شوراها هستند و چند فرهنگسرای تخصصی هم در شورای شهر دوم تشکیل شد. فرهنگسراها ابتدا با نگاه محلی راه افتادند. در دوران آقای قاسم زاده با نگاه تخصصی هم فرهنگسرا ایجاد شد مانند قلمستان. یادم است زمانی که ما در شهر آفتاب بودیم، بعضی اهالی محل تابستان بچههاشان را میآوردند و میپرسیدند کلاس تابستانه ندارید! در حالی که ما تخصصی بودیم و طبیعتا میگفتیم برای بچهها کلاسی نداریم. این نشان میدهد که ما در تخصصی کردن یک مقداری از محلهها باید فاصله بگیریم و نگاهمان کلانتر باید بشود. نگاهمان شهری و حتی باید کشوری باشد. این کار در شورای شهر دوم شروع شد و علاوه بر فرهنگسراهای محلی، فرهنگسراها تخصصی هم اضافه شدند. آن زمان ما شاهد یک سری کارهای خوب از دوستان بودیم. اما آهسته آهسته یک سری کارهای روتین و کلیشهای آمد و غلبه پیدا کرد. من حتی شنیدم که اختلاف نظرهایی میان رئیس سازمان فرهنگی تفریحی شهرداری با معاونت فرهنگی شهردار بوده که اینها یک مقداری کارها را کند کرده و در جاهایی نتوانستند از نظر کارها مدیریتی با هم خوب جلو بروند و البته نمیدانم این خبر تا چه حد و میزان صحت دارد. البته اصل اختلاف نظر وجود داشته میزان تأثیرش را اطلاعی ندارم. به هر حال اینها به ما نشان میدهد ما در شهرداری با این پتانسیل قوی و با آن حجم کاری و با آن قابلیتهایی که اصفهان دارد، از لحاظ فرهنگی حق مطلب را ادا نکردیم.
- صاحب نیوز: این حق مطلب ادا نشدن را بیشتر ریشه اش را در عدم سواد فرهنگی میدانید یا در نوع تشکیلات بندی و مدیریت حزبی؟
- یک مقدارش به این برمیگردد که هر کس در هر رشتهای متخصص است و همزمان فکر میکند در فرهنگ هم متخصص است در حالیکه واقعا اینجور نیست. ما آدمهایی که در فرهنگ متخصص باشند خیلی کم داریم. فوق العاده کم داریم یعنی شاید شما دکترای برق یا دکترای عمران ده هزار نفر در ایران داشته باشید ولی من به یقین میگویم در فرهنگ ایران ما صد نفر هم متخصص نداریم. در اصفهان که قطعا آمار خیلی کمتر است ولی همه فکر میکنند در فرهنگ صاحبنظرند چون مسئله فرهنگی را میفهمند و این گونه فکر میکنند مثل روانشناسی که اکثرا حرفهای روانشناس را میفهمیم ولی همه که روانشناس نیستیم. وقتی حرفهای یک روانشناس را میشنویم میگوییم راست میگوید ما همینجوری هستیم. به خاطر اینکه از دل تو حرف میزند اما آیا خود تو هم میتوانی همان حرفهای روانشناس را بزنی؟ نمی توانیم. این که ما حرفها را میفهمیم دلیل این نمیشود که ما روانشناسی بلدیم. دوستان دیگر که در رشتههای مختلف تخصص دارند چون حرفهای فرهنگی را میفهمند گمان کردهاند که فرهنگ را هم بلدند و این غلط است. مغالطه اینجا رخ داده است و لذا من معتقدم که از لحاظ فرهنگی متأسفانه شهرداری اصفهان و شورای شهر نتوانسته حق مطلب را ادا کند. من واقعا به اعضایی که در کمیسیون فرهنگی شورای شهر هستند احترام میگذارم اما هیچکدام آنها را به عنوان یک آدم شش دانگ فرهنگی صاحب اندیشهای که حالا بگوییم صاحب نظر هستند و در مباحث فرهنگی خلاقیت دارند، نمیشناسیم.