بيهوشي را مي توان فرآيندي قلمداد کرد که منجر به از دست رفتن هشياري، شل شدن عضلات و عدم دريافت تحريک دردناکي مي گردد. اطمينان از کافي بودن عمق بيهوشي به هنگام عمل جراحي و در اتاق مراقبت هاي ويژه امري ضروري و لازم به نظر مي رسد. در صورت غفلت از کنترل دقيق عمق بيهوشي، احتمال بروز حالاتي چون هشياري ناخواسته در حين عمل جراحي و يا عدم بازگشت بيمار به هشياري وجود دارد. به منظور پيشگيري از حوادث فوق، به کارگيري روش هائي هوشمند و مبتني بر سيگنال هاي فيزيولوژيک بدن گزينه اي مناسب به شمار مي آيد. هدف اصلي داروهاي هوشبري، اثرگذاري بر روي فعاليت سيناپسي نرون هاي سيستم اعصاب مرکزي مي باشد که منشأ اصلي توليد امواج مغزي و سيگنال الکتروانسفالوگرام (EEG)، مي باشند. لذا، در سال هاي اخير توجه ويژه اي به پردازش سيگنال EEG به منظور تخمين عمق بيهوشي شده است. بدين منظور در اين طرح تحقيقاتی الگوريتم احتمالي مانيتور BIS مورد بررسي قرار گرفته و کارائي تحليل هاي طيفي مرتبه اول، دوم و تأثير الگوي هاي زماني در تخمين عمق بيهوشي ارزيابي شده است. از روش هاي پنجره گذاري به منظور افزايش کارائي الگوريتم ها در تخمين عمق بيهوشي استفاده نموده ايم. در ادامه کارائي مفهوم تئوري اطلاعاتي آنتروپي شانون مورد ارزيابي قرار گرفته است. نتايج بدست آمده از کليه روش هاي فوق به کمک روش هاي آماري، ارزيابي، مقايسه و تحليل مي شوند. نتايج حاصله، کارائي و مزيت روش هاي مبتني بر تبديل فوريه و تحليل دوطيفي از يک سو و مفاهيم تئوري اطلاعاتي که قادر به کمي کردن ميزان پيچيدگي سيگنال هستند (نظير آنتروپي)، از سوي ديگر را درگروه ها و داروهاي مختلف نشان داده است. نکته جالب توجه، عدم برتري و تفوق يک روش و يا پارامتر در کليه گروه ها مي باشد، که نشان مي دهد يک مانيتور ايده آل و مناسب سنجش عمق بيهوشي بايستي در رژيم هاي داروئي متفاوت و در سطوح بيهوشي مختلف از الگوريتم هاي گوناگون، روش هاي پنجره گذاري متفاوت و بعضاً ترکيب روش ها استفاده کند.
تعیین عمق بیهوشی بیماران به کمک پردازش دیجیتال سیگنال الکتروانسفالوگرام و مقایسه آن با اندیس BIS
research_projects